در بخشی از کتاب میخوانیم:
مردها نه فقط بیاعتنا به او، که حتی متعجب
از سؤالاتی که مطرح میکرد و با در نظرگرفتن آنچه در شرف وقوع بود خود آن سؤالات را
عادی مییافت، از او خواستند لباس مشکی خود را به تن کند تا حتیالمقدور با سر و وضعی
مرتب به حضور بازرس برسد. عصبانیت کم و بیش ساختگی که به شکل هیاهو و سخنان تند بروز
کرد، سکوت و حتی حزن و اندوه نگهبانها را به دنبال داشت، به گونهای که سرانجام گیج
و مبهوت از تکاپو افتاد و تا حدودی بر خود مسلط شد. دست آخر هم این فکر به ذهناش راه
یافت که چهبسا ماجرا چیزی نیست مگر یک شوخی. آن روز سال روز سی سالگی او بود، از این
رو امکان داشت همکاراناش در بانک در مقام کفیل مالی سرگرم کار بود با او قصد شوخی
داشته باشند.
کازوئو ایشیگورو، برندهی نوبل ادبیات
۲۰۱۷
کازوئو ایشیگورو
کازوئو ایشیگورو، متولد ۸ نوامبر ۱۹۵۴ در
ناگازاکی ژاپن است. از او بهعنوان نویسندهی انگلیسی ژاپنیتبار یاد میکنند. خانوادهی
کازوئو وقتی پنج ساله بود به انگلستان مهاجرت کردند. ایشیگورو مدرک کارشناسی خود
را در زبان انگلیسی و فلسفه از دانشگاه کنت در سال ۱۹۷۸ و مدرک کارشناسی ارشد را در
رشتهی نویسندگی خلاقانه در سال ۱۹۸۰ از دانشگاه انگلیای شرقی دریافت کرده است.
او یکی از شناخته شدهترین نویسندگان معاصر
انگلستان است و در سال ۱۹۸۶ برای کتاب هنرمندی از جهان شناور، برندهی جایزهی وایتبرِد
و در سال ۱۹۸۹ برای کتاب بازماندهی روز برندهی جایزهی بوکر شد. در سال ۲۰۰۸، مجله
تایمز او را در ردهی ۳۲ در بین ۵۰ نویسنده برتر انگلیسی از سال ۱۹۴۵ قرار داده است.
رمانهای بازمانده روز و هرگز رهایم مکن او به صورت فیلم سینمایی درآمدهاند.
ایشیگورو دربارهی میراث ژاپنی و تأثیر آن
بر تربیتش میگوید: «من کاملا مثل انگلیسیها نیستم چون پدر و مادری ژاپنی در خانهای
ژاپنیزبان مرا بزرگ کردهاند. پدر و مادرم فکر نمیکردند که قرار است مدتی به این
طولانیای در این کشور زندگی کنیم. آنها احساس مسؤولیت میکردند که ارتباط مرا با
ارزشهای ژاپنی حفظ کنند. من پیشینهای متمایز دارم. جور دیگری فکر میکنم و دیدگاههایم
اندکی با بقیه فرق دارد.»
رمان غول مدفون
غول مدفون، رمانی فانتزی است نوشتهی کازوئو
ایشی گورو که در سال ۲۰۱۵ به چاپ رسید. روزنامه گاردین این رمان را بهعنوان مهمترین
رمان سال ٢٠١٥ انتخاب کرده است. داستان دربارهی زوجی سالخورده با نامهای آکسل و بئاتریس
است که پس از چندین و چند سال به ملاقات پسرشان میروند و به خاطر مه عجیبی که باعث
فراموشی دسته جمعی در سراسر سرزمین شده، چیز زیادی از او به خاطر نمیآورند. همزمان
با پیشروی داستان و پیوستن جنگجویی از نژاد ساکسون و شوالیهای برجسته و شناخته شده
به آکسل و بئاتریس، این زوج به آرامی شروع به یادآوری گذشتهی تاریک و پرمشکلشان میکنند.
غول مدفون، تأملی درخشان است بر موضوعاتی چون فراموشی، قدرت خاطرات، عشق، انتقام و
جنگ. موراکامی نویسنده و منتقد معروف ژاپنی دربارهی
ایشیگورو میگوید: «هر یک از کارهای این نویسنده جدید است و هر بار که کتابی تازه
از او به چاپ میرسد با عجله خودم را به کتابفروشی میرسانم.»
در بخشی از کتاب غول مدفون میخوانیم:
بئاتریس در گوش اکسل گفت: «از قرار معلوم
چند ساعت پیش، یکی از مردهای دهکده، نفسنفسزنان با گَل و گردن زخمی برگشته توی ده،
و وقتی نفسش جا آمده، گفته با برادر و برادرزادهاش، که یک پسربچهی دوازده ساله است،
سر جای همیشگیشان لب رودخانه ماهی میگرفتند که دو تا غول بهشان حمله میکنند. ولی
مرد میگوید که غولها از این غولهای معمولی نبودند. وحشتانگیز بودند و فرزتر و مکارتر
از هر غولی که این مرد به عمرش دیده بوده. این دیوها چون این دهاتیها بهشان میگویند
دیو برادرش را جابهجا کشتهاند و پسرش را هم زنده زنده و دستوپا زنان با خود بردهاند.
خود مرد زخمی هم بعد از تعقیب و گریزی طولانی لب رودخانه بالاخره توانسته قسر دربرود
و میگوید خرخرهای شوم آنها را تمام مدت از پشت سر میشنیده که نزدیکش میشدند. ولی
دست آخر آنقدر میدود که قالشان میگذارد.»
باب دیلن، برندهی نوبل ادبیات ۲۰۱۶
باب دیلن
رابرت آلن زیمرمن با نام مستعار باب دیلن،
متولد ۲۴ مه ۱۹۴۱ در دولوث، مینهسوتا آمریکا است. او خواننده، آهنگساز، شاعر و نویسندهی
آمریکایی است که در سال ۲۰۱۶ موفق به کسب جایزهی نوبل ادبیات به خاطر آفرینش بیانی
تازه در ترانهسرایی آمریکا شد که البته موجی از واکنشهای مثبت و منفی را دربرداشت
شد.
دیلن در سبک موسیقی بومی آمریکا به فعالیت
میپرداخت و در دههی ۱۹۶۰ میلادی به سبک راک روی آورد و اشعار عاشقانهی راک اند رول
روز را با اشعار ادبی و روشنفکرانهی کلاسیک ترکیب کرد. دیلن در پدیدار شدن سبکی در
موسیقی به نام راک بومی (Folk Rock) در اواسط دههی شصت بسیار تأثیرگذار بود و به شکسپیر همنسلان خود
شهرت یافت. دیلن در پنج دههی اخیر در موسیقی آمریکا بهعنوان یک پدیده مطرح بوده و
یکی از تأثیرگذارترین چهرهها در موسیقی معاصر آمریکا محسوب میشود.
کتاب ترانههای باب دیلن
باب دیلن در سال ۱۹۸۲ به تالار مشاهیر ترانهسرایان
و در سال ۱۹۸۸ به تالار مشاهیر راک اند رول راه یافت. برخی آلبومها و تک ترانههای
او در تالار مشاهیر گرمی قرار گرفتهاند. در سال ۲۰۰۸ دیلن جایزهی ویژهی پولیتزر
را برای تأثیر عمیقی که با آفرینش اشعاری با قدرت شاعرانه فوقالعاده بر موسیقی عامهپسند
و فرهنگ آمریکا گذاشت به دست آورد. کتاب ترانههای باب دیلن در سه جلد در ایران
به چاپ رسیده است. مهارت کلامی، شوخ طبعی، تفسیر شرایط اجتماعی، کاربرد ماهرانهی قافیه
و استعاره از ویژگیهای بارز اشعار دیلن است. او نه تنها بر موسیقیدانان بلکه بر نویسندگانی
نظیر آلن گینزبرگ و جویس کرول اوتس هم تأثیر گذاشته است.
ترانههای باب دیلن دامنهی گستردهای از
مسائل سیاسی، اجتماعی، فلسفی و ادبی را در برمیگیرد. دیلن از سال ۱۹۹۴ تاکنون شش کتاب
طراحی و نقاشی کرده و آثارش در گالریهای معتبر هنری جهان به نمایش درآمده است. آثار
موسیقایی او در بیش از ۱۰۰ میلیون نسخه به فروش رفته و در زمرهی پر فروشترین آثار
هنری جهان به شمار میرود. بخشی از کتاب ترانههای باب دیلن:
خُب، نمیدانم چرا تو را این گونه دوست دارم!
هیچ کس در دنیا نمیتواند با تو دوستی کند!
راههای خفتنی اهریمنی در کُنام شیر را یافتهای!
دیشب که خانه آمدم، به درون رَهَم ندادی
آه! گاه چنان نغز و شیرین و دلربا میشوی که انسانی تواند شد!
آه! آن هنگام که در پویشی دیوانهوار بر من میجَهی!
چون پیراهنی به من میدهی، به گمانم خرسند میشوی
وقتی پیراهنی به من میدهی، میخواهم دراز بکشم و بمیرم!
زیبای من! به یاریات آمدم آنگاه که کفشی به پا نداشتی
به یاریات شتافتم هنگامی که خوراکی برای خوردن نداشتی
اکنون تو آن زنی که هیچ درنمییابد
سوتلانا الکسیویچ، برندهی نوبل ادبیات
۲۰۱۵
سوتلانا الکسیویچ
سوتلانا الکسیویچ، متولد ۳۱ مه ۱۹۴۸ در شهر
ایوانو فرانکیفسک است. مادرش اوکراینی و پدرش اهل بلاروس بود. او نویسنده و روزنامهنگار
اهل بلاروس است. الکسیویچ در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. آکادمی سوئد
او را به دلیل روایات چند صدایی، که مظهر محنت و شجاعت در روزگار معاصر ماست، شایستهی
جایزهی نوبل ادبیات دانستند.
جنگ چهرهی زنانه ندارد، اثری مستند از سوتلانا
الکسیویچ است. عبدالمجید احمدی مترجم ایرانی، این کتاب را از روسی به فارسی برگرداند
و نشر چشمه آن را منتشر کرد. کتاب در واقع از داستانهای ضبط شده در ضبط صوت از زنان
شوروی که در جنگ حضور داشتند تهیه شده است. لحظاتی در طول داستان شرح داده میشود که
فراتر از خواندهها و شنیدههای مرسوم است. مثلا از مادری میگوید که برای عبور از
خط بازرسی آلمانیها بچهاش را نمکاندود میکند تا تب کند و سربازان از تیفوس بترسند
تا او بتواند در قنداق بچهی گریان با پوست ملتهب سرخ شده دارو ببرد برای پارتیزانها
و این کتاب شرح زندگی چنین آدمهایی است. در بخشی از کتاب جنگ چهرهی زنانه ندارد میخوانیم:
دقیقا جایی که انسان بزرگتر است، به خاطر
سپرده میشود. در آنجا، انسانها به دست چیزی که از تاریخ قویتر است هدایت میشوند.
باید حوزهی کاریام را توسعه بدهم، به حقیقت جنگ بسنده نکنم و حقیقت زندگی و مرگ را
تشریح کنم. پرسش داستایوسکی را تکرار کنم؛ چند انسان در هر انسان وجود دارد، و چگونه
باید از این انسان درونی محافظت کرد؟ بدون شک شر جذاب است؛ متنوعتر از خیر است؛ وسوسهانگیزتر
است. همینطور عمیقتر. وارد دنیای نامتناهی جنگ میشوم، همهی چیزهای دیگر گویی رنگ
باختهاند و از عادی نیز عادیتر شدهاند. دنیای عظیم و وحشی. اکنون تنهایی انسانی
را که از آنجا بازگشته درک میکنم. انگار از سیاره یا دنیای دیگری آمده. او معرفتی
دارد که دیگران آن را ندارند، کسب این معرفت تنها در آنجا ممکن است، در نزدیکیهای
مرگ. هنگامی که او سعی میکند با کلمات آنچه را دیده و زندگی کرده، انتقال دهد، فاجعه
را با تمام وجودش حس میکند. زبانش بند میآید. او میخواهد توضیح دهد، دیگران میخواهند
درک کنند، اما همه در رسیدن به هدف خویش ناتواناند.
پاتریک مودیانو، برندهی نوبل ادبیات
۲۰۱۴
پاتریک مودیانو
پاتریک مودیانو، متولد ۳۰ ژوئیه ۱۹۴۵ نویسنده
و فیلمنامهنویس فرانسوی است که در سال ۲۰۱۴ موفق به کسب جایزهی نوبل ادبیات شد.
مودیانو یکی از چهرههای مهم ادبی فرانسه محسوب میشود.
مودیانو از مادری بلژیکی و پدری یهودی، اهل
ایتالیا در سال ۱۹۴۵ به دنیا آمده است. آثار او همواره تحسین منتقدان ادبی را برانگیخته
و البته خوانندگان فراوان دارد. مودیانو از نویسندگان پرکار محسوب میشود که از روی
بعضی کارهای او فیلم ساخته شده است. مودیانو علاوه بر نوبل موفق به کسب جایزهی بزرگ
آکادمی فرانسه برای ادبیات در سال ۱۹۷۲ شد. همچنین در سال ۱۹۷۸ جایزهی معتبر فرانسوی
گنکور را برای رمان خیابان بوتیکهای خاموش دریافت کرد. در سال ۲۰۱۰ برندهی جایزهی
دل دوکای انستیتوی فرانسه، برای یک عمر تلاش حرفهای خود شد. همچنین مودیانو در سال
۲۰۱۲ موفق به کسب جایزهی دولتی اتریش برای ادبیات اروپا شد.
کتاب خاطرات خفته
رمان خاطرات خفته، اثر پاتریک مودیانو است.
این کتاب، رمانی اپیزودیک است که حول محور مفهوم ملاقات میچرخد و مانند دیگر آثار
مودیانو مبتنی بر جزئیات، ترسیم فضاها و نوستالژی است. هر بار یک زن منبع الهام آثار
مودیانو است. شاید او در جستجوی محبتی گم شده این چنین خاطرات کهنهاش را مرور میکند
و از جوانی سردرگم برای مخاطبش سخن میگوید که هر چه گشت و هر چه کرد به راز این معما
دست نیافت که چرا مادرش هیچ وقت دوستش نداشت.
سبک روایی وی، بر پایهی کشف مکانها و زمانهای
گم شده است. الِمانهای ادبیات مدرن، هنرمندانه در آثار او مشهود است. در بخشی از کتاب میخوانیم:
چهارده ساله که بودم، عادت داشتم روزهای تعطیل،
وقتی سرویس مدرسه ما را در پورت اورلئان پیاده میکرد، تک و تنها در خیابانها قدم
بزنم. پدر و مادرم غایبین زندگی من بودند، پدرم سرش به کارهای خودش گرم بود و مادرم
آن روزها در نمایشی در سالن تیاتر پیگال بازی میکرد. همان سال بود ۱۹۵۹ که محلهی
پیگال را کشف کردم. اولینبار شنبه شبی بود که مادرم روی صحنه اجرا داشت ولی بعد از
آن بارها و بارها به آنجا برگشتم، تا ده سال بعد از آن. شاید بعدا بیشتر در اینباره
صحبت کنم، البته اگر شهامتش را پیدا کنم.
برگرفته از اسمارت-واچ-مارکت